چرا ماهستیم؟ (سیاسی و اجتماعی) 1

یکی از خصوصیات رژیم های استبدادی و توتالیتر بیرون راندن عموم مردم از صحنۀ سیاست، و تمرکز قدرت سیاسی و اقتصادی در قشر محدود و خاصی از اتباع خود میباشد. این گونه نظام ها غالباً بر اعتقادات محوری جامعه متکی هستند و به نوعی با تشبث به باورهای مردم به خود مشروعیت می بخشند. در جامعۀ ایران، دین نقش اساسی در روابط و مناسبات اجتماعی ایفا میکند و به نوعی میتوان جامعۀ ایران را یک جامعه سنتی و دینی قلمداد کرد. حکومت نیز مشروعیت و حاکمیت خود را ناشی از باورهای مذهبی مردم میداند، و مخالفان خود را دشمن دین و اعتقاد مردم تلقی میکند. مبارزه با این نوع حکومت سخت و دشوار است. نخست، بهتر است بررسی کنیم که چرا با جمهوری اسلامی مخالفیم و مبارزه میکنم و خواهان سرنگونی ان هستیم. بدون تردید یکی از دلایل مخالفت ما با جمهوری اسلامی نقش ولایت فقیه در همۀ حوضه های زندگی فردی و اجتماعی ما میباشد. فردی که حاکمیت خود را از امام زمان و خدا میگیرد و دقیقاً شبیه حاکمیت شاهان دیکتاتور قبلی است که از خدا تقدس می گرفتند و حکومت میکردند. دلیل دوم، تلفیق مبانی دینی در اصول و مبادی سیاست و حکومت و قانون اساسی که اقلیت های مذهبی را از حقوق مسلم خود نهی میکند و همۀ مردم را وادار به تابعیت و اجرای احکام دینی میکند و در اصل به مردم تحمیل میشود. سوم اینکه جمهوری اسلامی از اغاز حیاتش ثابت نموده که در ادارۀ کشور نالایق و بی کفایت است، چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاست خارجی و چه از نظر رفاه و عدالت اجتماعی و غیره ... و هیچ فرصتی برای سعادت و خوشبختی مردم فراهم نکرده و روز به روز این وضعیت رو به وخامت است. چهارم اینکه ازادی سیاسی و اجتماعی به هیچ شکلی وجود ندارد و در عوض سانسور و تفتیش عقاید به حد اعلای خود دیده میشود و فساد و تباهی در سطح کشور و حتی بیشتر در حکومت متداول است. دیگر اینکه عدم احزاب سیاسی و عدم نمایندگان مدافع حقوق مردم در حکومت. این مسائل و دیگر مسائل، دست به دست یکدیگر میدهد و اساس مخالفت و مبارزه مردم را فراهم میکند. حال شکل مبارزه و نحوۀ مخالفت متفاوت است و اگر مربوط به جنبش ملی ماهستیم باشد از این قرار است که ما مردم ایران، (بنا به دریافت حقوق و شؤون انسانی خود، و حاکمیت قانون اساسی توسط افراد شناخته شده و شایسته و برخاسته از رأی عمومی مردم) اعلام حضور میکنیم و تا به ارمان و هدف خود نرسیدیم، از پای نخواهیم نشست. برای من جای تعجب و تحیر است که تعدادی محدود، طی یک اتفاقی کشوری را در دست گرفتند و تمام قدرت اقتصادی و نظامی و سیاسی و اجتماعی را تحت انحصار خود دارند و به عبارتی سرنوشت یک ملت را از ان خود کرده اند و هرگاه کسی مخالفت کند وی را به فجیع ترین شکل ممکن، از میان بر میدارند. فرضاً، روزی این ملت شما را برای ادارۀ کشور برگزیدند ولی امروز خواهان حکومت شما نیستند. چگونه میخواهید با زور و تحمیل بر این مردم حکومت کنید و به تعدادی باج بدهید که شما را در رأس حکومت پایدار سازند. امروز ایران مبدل به یک زندان بزرگ است و زندان بان ان جمهوری اسلامی و مزدوران اش میباشند، مردم از فقر و تنگدستی و بند و اسارت و وحشت و ترس و ناامنی به ستوه امده اند و در ارزوی تهاجم خارجی دست به اسمان بالا میبرند. این بساط بی شک ادامه نمیابد و دیر یا زود اس و اساس اش زیر و رو میشود، زیرا که ماهستیم و نمیخواهیم انان باشند و هراینه اگر ما نباشیم انان هستند، پس ماهستیم.
از موضع اجتماعی اگر توجه کنیم بقدری اجتماع به فساد و تباهی و خشونت و خصومت کشیده شده که زندگی را بر راست-کیشان تنگ و دشوار کرده است و مردم ناخوداگاه، عمل زشت را پاسخ زشت میدهند و در این مورد نیز حکومت عامل اصلی ان است، بخاطر اینکه جمهوری اسلامی با انجام اعمال سیاسی، ناگزیر است پا روی روابط و ارزشهای دینی و اخلاقی گذارد. به همین تقدیر اعمال زشت و ناپسند حکومت رفته رفته به جامعه سرایت میکند و کم کم ارزشهای اخلاقی جامعه از بین میرود. قطعاً اگر حکومت مرتکب خطا و اشتباهی شود جامعه هیچ عکس العملی از خود نشان نمیدهد. اگر به اخبار روزانۀ ایران توجه کنیم، میبنیم به طور متوسط 50 درصد از اخبار، مرتبط با فساد و اشفتگی اجتماعی است. اگر بخواهم عمق فاجعه را بر شما اشکار کنم این است که اگر من شخصاً بخواهم از خانه تا سره خیابان حدود 500 متر را طی کنم در این مدت فرصتهای بسیاری فراهم است که به تباهی دچار شوم و این تهدید بیشتر متوجه دختران است، قشری که بیشترین ایثار و از خودگذشتگی را در طی 30 سال گذشته از خود نشان دادند و در مقابل زور و ستم و تهدید با تمام قوا ایستادند. اگر مردان در جمهوری اسلامی تحقیر و سرکوب میشوند، زنان و دختران ایران هم از سوی جامعه و هم از سوی حکومت سرکوب و تحقیر میشوند و این جنبش با نهایت افتخار زنان ایران را سردمداران و پرچمداران خود قلمداد میکند و تا روزی که به مقام و منزلت شایسته و سرافرازی یکایک زنان ایران تحقق نبخشد از پای نمی ایسد.

بسیاری از مردم از دخالت در امور سیاسی شانه خالی میکنند و به هیچ عنوان حتی حاضر به بحث و گفتگو پیرامون مسائل کشور نیستند و میگویند: «سیاست پدر و مادر ندارد و به ما مربوط نمیشود و ما که کاره ای نیستم و ...» این گونه افراد متوجه نیستند که بخش اعظم سرنوشت هر انسانی، در هر کشوری، وابسته و مربوط به سیاست های اتخاذ شده حاکمان ان کشور است و اگر کنترل و ادارۀ کشور را به دست کسانی بسپارند به حقوق خود احترام نمیگذارند. البته بخشی از این توطئه میباشد که قرنهاست مردم ایران از صحنۀ سیاست و مقدرات و سرنوشت خود کناره گرفتند و حاضر به تغییر اوضاع با تمایلات خود نیستند. امروز جنبشی با ارمانهای مشخص و تعیین شده از بطن و بستر جامعۀ ایران برخاسته و با همکاری و درایت هم میهنان خارج از کشور دست در دست یکدیگر قرار داده است و میخواهد به اهداف خود تحقق بخشد. قرنهاست که استعمار و دستهای پنهان تمام تلاش خود را معطوف به نیستن و نابودی مردم ایران به کار برده اند و با انواع حیله ها و ترفندها از جمله مواد مخدر قصد تجاوز و تعدی به جان و مال مردم داشته اند. ولی من به عنوان یک ایرانی اعلام حضور میکنم و میخواهم سر رشتۀ امور خود را در دست بگیرم و شخصیت و غرور تاریخی و ملی خود را احیا کنم و از شما میخواهم اگر به ارمانهای این جنبش وفادارید دست دوستی و همکاری ما همواره سوی شما دراز است. ماهستیم...

No comments: