نامۀ کروبی به هاشمی

حضور محترم آيتالله هاشمي رفسنجاني

رياست محترم مجلس خبرگان رهبري

با سلام و احترام

بعد از برگزاري انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري، حوادث تلخي به وجود آمد كه به طور مفصل در خصوص آن، هم از سوي جنابعالي، هم از سوي افراد، گروهها و رسانه هاي مختلف به آن پرداخته شد.

از دستگيري هاي بي حساب و كتاب، از ضرب و شتم و وارد كردن جراحات تا شهادت فرزندان اين كشور، از حمله به خانه هاي مردم تا فاجعه خونين كوي دانشگاه و برخوردهاي خشن و وحشت انگيز حتي با خانمها در سطح خيابانهاي شهر- كه تاكنون سابقه نداشته است- رخ داد كه بسيار قابل تامل و پيگيري است. آنچه در اين ميان مطرح است در خصوص برخي از رفتارهاي شناعت آميز است كه اگر به طور متواتر از افراد مختلف كه در روزهاي اخير آزاد شده اند، نشنيده بودم، باورشان حداقل براي من و شما كه در طول قريب به نيم قرن سردي و گرمي روزگار را چشيده ايم سخت بود.

از برخوردهاي خشن و بي محابا، بر سر مردم باتوم را خرد كردن، آنچنان كه بعد از گذشت قريب به 40 روز همچنان اوضاعشان غيرعادي است و عوارض آن روي بدنشان قابل مشاهده است.

هتاكي و ابراز دشنام و فحاشي ركيك به افراد و نثار نواميس بازداشت شدگان و مردمي كه براي نماز جمعه آمده بودند صورت گرفت. رفتارهايي كه در فرهنگ ديني و اسلامي هيچ يك از گروهها جايي ندارد و نشان دهنده آن است كه افرادي براي اين كار استخدام شده اند كه حتي با اصول بديهي اسلام آشنايي ندارند و البته شايعاتي نيز مطرح شده كه فعلا به آن نمي پردازم.

احتمالا همانطور كه مطلع هستيد در اين خصوص چندي پيش نامهاي خطاب به رياست محترم قوه قضائيه ارسال كردم و جمعه هفته جاري همين نكات را به وزير معزول اطلاعات يادآور شدم كه روز شنبه در مطبوعات منتشر شد.

اما موضوعي را شنيدهام كه هنوز از آن بر خود ميلرزم. در دو روز اخير كه اين خبر را شنيدهام خواب از سرم ربوده شده است. حدود ساعت دو كه خود را براي خواب آماده ميكردم. به بسترم رفتم ولي خدا شاهد است كه بدون ذره اي مبالغه، خوابم نبرد، تا ساعت 4 بامداد كه مجددا بلند شدم كمي قرآن خواندم، دوش گرفتم تا آب كمي آرامم كند، حتي نماز صبح را نيز خواندم و تا نزديكي هاي طلوع آفتاب خوابم نبرد.

افرادي اين مطالب را به من گفته اند كه داراي پست هاي حساس در اين كشور بوده اند. نيروهاي نام و نشان داري كه تعدادي از آنها نيز از رزمندگان دفاع مقدس بوده اند. اين افراد اظهار داشته اند، اتفاقي در زندانها رخ داده است كه چنانچه حتي اگر يك مورد نيز صدق داشته باشد، فاجعه اي است براي جمهوري اسلامي كه تاريخ درخشان و سپيد روحانيت تشيع را تبديل به ماجراي سياه و ننگين ميكند كه روي بسياري از حكومتهاي ديكتاتور از جمله رژيم ستمشاهي را سفيد خواهد كرد.

گمان نميكنم زندانيان دوران 15 ساله مبارزات قبل از انقلاب كه از افراد توده گرفته تا گروه هاي مسلح مبارز التقاطي تا اعضاي نهضت آزادي و موتلفه و حزب ملل اسلامي كه در زندان با هم زندگي كرده اند، ديده يا شنيده باشند.

اينجانب اين مطالب را براي شما مينويسم و مصرانه ميخواهم روي اين قضيه اقدام و به صورتي كه صلاح ميدانيد با حضرت آيت الله خامنه اي مطرح فرماييد و با جديت پيگير شود تا روشن گردد چرا كه در همين جامعه امروز و توسط خود بچه هاي بازداشتي در رسانه ها و سايتها در حال مطرح شدن است و معلوم نيست آيندگان چه قضاوتي با شاخ و برگ دادن آن خواهند كرد

جناب آقاي هاشمي

اينجانب به خاطر اسلام و در رأس آن امام راحل و اين همه فداكاريها و شهادتها و به قصد قربت الي الله، بهرغم آنكه در شأن من نيز نميباشد و به رغم همه مشغله ها و گرفتاريها و به رغم آنكه ميدانم به حيثيت اينجانب لطمه خواهد خورد، آماده ام مسووليت تحقيق و بررسي جهت تعيين صحت و سقم اين حوادث و اخبار رسيده را بر عهده گيرم و تعهد شرعي مينمايم بدون حب و بغض و با رعايت كمال انصاف به بررسي و ارائه گزارش بپردازم.

اما موضوع مطرح شده از اين قرار است:

عده اي از افراد بازداشت شده مطرح نموده اند كه برخي افراد با دختران بازداشتي با شدتي تجاوز نموده اند كه منجر به ايجاد جراحات و پارگي در سيستم تناسلي آنان گرديده است. از سوي ديگر افرادي به پسرهاي جوان زنداني با حالتي وحشيانه تجاوز كرده اند به طوري كه برخي دچار افسردگي و مشكلات جدي روحي و جسمي گرديده اند و در كنج خانه هاي خود خزيده اند.

با توجه به اهميت مساله انتظار است اين اقدام توسط هياتي بي غرض و شفاف از طرف رئيس مجلس خبرگان رهبري مورد بررسي و پيگيري تا حصول نتيجه قرار گيرد. تا درسي براي آيندگان شود و فرصت به اراذل و اوباشي از اين دست ندهد به عنوان آخرين مطلب نيز يادآور ميشوم از اين نامه دو نسخه تهيه گرديده كه يكي مهر و موم شده براي جنابعالي ارسال و ديگري نزد بنده قرار دارد.

با آرزوي توفيق

مهدي كروبي7/5/1388

http://nazaninan.blogspot.com/2009/08/10.html :منبع

جنبش سبز

بار دیگر ملت ایران حماسه افرید و عظمت و شکوه خود را در نظرگاه جهانیان به نمایش گذاشت. نمایشی که جمهوری اسلامی تدارکات ان را فراهم ساخت و زمینه ساز ان شد تا بلکه بقاء خود را برای مدتی بیشتر تضمین نماید اما مردم به مراتب هوشیارتر و اگاه تر به صحنه امدند و در یک حرکت غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی، نقش قهرمان داستان را به نیکی ایفا کردند و جمهوری اسلامی را مبدل به یک بازندۀ سرافکنده نمودند. همۀ رژیم های اقتدارگرا دارای حداقل یک نقطه ضعف اند که سرانجام منجر به تزلزل و یا اضمحلال انان خواهد شد. تنها ابزاری که جمهوری اسلامی را در طی سالها پا برجا ساخته، انتخابات ریاست جمهوری، یا به تعبیری جمهوریت نظام است. در دوره دهم، جمهوری اسلامی خواست با کمی باز نمودن فضای انتخاباتی و تبلیغاتی به مشروعیت سیاسی خویش قوام بخشد اما خوشبختانه این کار به نفع مردم و به ضرر حکومت خاتمه یافت و لطمه ای که به مشروعیت کل نظام وارد شد در 30 سال گذشته سابقه نداشته و بسیاری از تدابیر و سیاستهای معین و پیش بینی شدۀ حکومت را نقش بر اب کرد.

انتخابات دورۀ دهم از ویژگی های خاصی برخوردار بود که در هیچ یک از انتخابات گذشته سابقه نداشت. این گفته در حالی است که جمهوری اسلامی با خشونت و ضرب و شتم وحشیانه ای توانست مردم معترض را به خانه هاشان روانه کند و فریاد حق طلبانه مردم را در کوچه و خیابان های ایران تا حدودی از میان ببرد. در عین حال این رویکرد رژیم توانست، عدم مشروعیت کل نظام را در نظر قشر کثیری از مردم فزونی دهد و خاطر مردم را بیش از پیش از خود منزجر و متنفر سازد.

دولت احمدی نژاد در خلال 4 سال گذشته یعنی دورۀ نهم، با عملکرد نااگاهانه و سخیفانه چه در سیاست خارجی و چه در مدیریت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی داخلی اکثریت مردم را از خود رنجانده و چه بسا عاصی و شاکی ساخته است. در هیچ دوره ای از تاریخ جمهوری اسلامی، ملت ایران با وجود نفت 140 دلار با چنین مشکلاتی روبه رو نبوده اند. بنزین سهمیه بندی شود، تحریم های اقتصادی به حد بالایی برسد، عزت ملی به این درجه تنزل یابد، زیربنای اقتصادی تخریب شود، فرهنگ جامعه رو به خشونت و دروغ و تزویر معطوف شود، و سایر مصائب و مشکلات دیگر که خود بر انها اگاه ایم.

دولتی که خود را مجری عدالت معرفی کرد و پاسدار حقوق مستضعفین شد و مدعی اوردن پول نفت بر سر سفرها بود، مرتکب بیشترین فساد و اجحاف در حق مردم شده است. کسی نمی پرسد درامد سرشار چهار سال نفت به کجا رفت؟! کسی نمی پرسد چرا زنان و دختران ایرانی در خیابانها مورد تجاوز و تعدی مأمورین حکومت و ضرب و شتم گشت ارشاد واقع گشتند؟! کسی نمی پرسد چرا با ان طرز وحشیانه با جوانان مقابله کردند؟! چرا اقای خامنه ای و پسر ایشان میلیاردها دلار از پول ملت را بدون هیچ حساب و کتابی به عربهای لبنان از جمله حماس و حزب الله هدیه میدهد؟ چرا این همه سانسور و تفتیش عقاید فزونی گرفته؟ چرا از انتشار کتابها، فیلمها، روزنامه ها و سایر فعالیتهای فرهنگی بشدت جلوگیری میشود؟ چرا هفته ای یک کارخانه ورشکست میشود؟ چرا امار بیکاری به صورت تصاعدی بالا میرود؟ و چرا... و چرا... و چرا...؟

به چه دلیل ملت ایران باید این هزینۀ سنگین و گران را در قبال اتمی شدن بپردازد؟ چرا ایران با پرداخت باج های هنگفت به روسیه هنوز از بدست اوردن یک نیروگاه اتمی محروم است؟ ایا واقعاً فعالیت های اتمی ایران مسالمت امیز است؟

حکومت ایران یک حکومت استبدادی – دینی و ایدئولوگ و فاشیستی است. در هر صورت دسترسی این رژیم به سلاح اتمی، تهدیدی بالقوه علیه بشریت است. حکومتی که با مردم خویش با گلوله و اتش و شکنجه و ارعاب برخورد میکند چه انتظار و توقعی میرود که با جهانیان در اشتی و صلح و دوستی مراوده داشته باشد. اگر واقعاً جمهوری اسلامی برای تأمین انرژی برق مردم ایران خواهان دست یابی به انرژی اتمی است چرا در تأمین بنزین مردم کوتاهی ورزیده و شرایط به گونه ای پیش میرود که در دومین کشور نفتی جهان، بنزین به صورت جیره بندی و با قیمت بالا در اختیار مردم قرار میگیرد. چرا در قبال اتمی شدن، استقلال ملت ایران توسط روسیه زیر سوال می رود؟ اساساً چرا جمهوری اسلامی در مورد نیروگاه های اتمی با شفافیت برخورد نمی کند و مدام با سوءنیت و اغماض با چهانیان برخورد میکند؟

شک و تردیدی باقی نمی ماند که جمهوری اسلامی در پی بمب اتمی است تا به نوعی با تهدید کشورهای خارجی به سرکوب مخالفان داخلی بپردازد و بقاء خود را تضمین کند.

با روی کار امدن احمدی نژاد و اشخاص افراطی و محافظه کار، حمایت و پشتیبانی خامنه ای از وی، حکومت ایران به مراتب سرکوبگر و پلیدتر از گذشته به کار خود ادامه میدهد و این روند میتواند ایران را به مرز نابودی و جنگ و فروپاشی بکشاند و در این رابطه هیچ کسی جز مردم ایران ضرر و زیان نخواهند دید.

با توجه به این که در ایران طبقۀ متوسط هنوز در اکثریت است و افراد تحصیل کرده و باسواد در جامعه دیده میشوند کار حکومت به سهولت میسر نیست و مردم نیز در تقابل با عملکرد حکومت از هیچ اعتراض و انتقادی فروگذار نیستند. با همۀ سرکوب و ضرب و شتم حکومت، مردم با شهامت و شجاعت به خیابان میایند و اعتراض خود را به گوش دیگر کشورها میرسانند.

در انتخابات دهم و کادیداتوری اقای موسوی مردم از بین بد و خیلی بدتر خواهان انتخاب بد شدند و با شوق و شور تمام به خبایانها امدند و جشن و شادی بپا کردند و این روند ادامه داشت تا شب انتخابات و بعد از اعلام نتایج دستکاری و مهندسی شدۀ حکومت این شادی و شور تبدیل به خشم و عصبانیت شد و جنبۀ اعتراضی به خود گرفت. عملکرد مغرضانه و عجولانۀ حکومت در همۀ مراحل نشان از تقلب گسترده در انتخابات داشت. به خصوص سخنان سران سپاه قبل از برگزاری انتخابات و ممانعت از شکل گیری انقلاب مخملی!، حکایت از تلقب و دستکاری در رأی مردم داشت.

عواقب و پیامدهای این رویدادها در دراز مدت مشخص خواهد شد و با تدقیق در مسائل جاری کشور میتوان اینده را پیش بینی نمود. طی این انتخابات مبرهن گشت که در ایران صرفاً یک رأی حرف اول و اخر را میزند و ان رأی مقام معظم رهبری! است. شخصی که به هیچ نهادی پاسخگو نیست و به نوعی، مرجع قانون میباشد و قانون اساسی برخاسته از اراده و میل ایشان است. گرچه قبلاً هم چنین بوده اما در طی چند هفتۀ گذشته بر عموم مردم اشکار شد که خواست رهبری، خواست ملت ایران است. جمهوریت نظام نیز بیش از همیشه مورد تهدید و تعرض قرار گرفت و علناً در حال حاضر جمهوریتی وجود ندارد. سیستم حکومتی، یا به بیان دیگر رژیم، ماهیت پادشاهی به خود گرفته یعنی به عبارتی بازگشت به قبل از انقلاب 57. اگر دقت کنیم هیچ تفاوتی بین رژیم سابق و رژیم حال نیست و ماهیت هر دو یکسان است. فقط اشخاص تعویض شده اند.

بازداشت بسیاری از اشخاص اصلاح طلب و روزنامه نگار و غیره نشان از اتمام حجت در چهار سال اینده است. در این چهار سال اتفاقات زیادی پیش روست که نفع و ضرر ان بستگی به اراده و تصمیم مردم ایران دارد.

شکافی که بین سران نظام بوجود امده بر بحران اوضاع افزوده است و نظام را به سراشیبی سقوط پیش میراند. بدون تردید این اوضاع و شرایط فرصت مناسبی را برای مخالفان رژیم بوجود اورده که اگر با هوشیاری با مسائل برخورد کنند استعانت ساقط نمودن این رژیم سرکوبگر را دارند. از ویژگی های رژیم ها توتالیتر این است که متناسب با عملکرد خود زوال و نابودی خویش را فراهم میسازند. چنانچه با خشونت تمام بخواهند به بقاء خود بیفزایند، بیشتر خود را به منجلاب بحران و نابودی میکشانند. از این حیث که هیچ رژیم توتالیتر تداوم و استمرار همیشگی نخواهد داشت و مدام انرژی و توان خود را مصروف سرکوب و توطئه علیه مردم خویش میدارد، نهایتاً این خشونتها گریبان گیر اتباع و پیروان رژیم هم میشود. جمهوری اسلامی اگر به همین ترتیب پیش رود، دیری نخواهد پایید سرنوشتی جز این داشته باشد.

اما جنبش سبز مردم مشت مستحکمی علیه ولایت فقیه و دستگاه قدرت خامنه ای بود. مردم ایران در خلال ماه های اخیر با تظاهرات میلیونی، اما مسالمت امیز و هوشیارانه، مخالفت شدید خود را به خامنه ای ابراز نمودند و خشم مزدوران و اجامر وی را اعتلا دادند. حوادث رقت بار و تأسف برانگیز این دوران ماهیت توتالیتارسیم و خشونت طلب جمهوری اسلامی را ملموس ساخت که هیچ موقع از حافظۀ ملت ایران پاک نخواهد شد. به ظاهر اگر اعتراضات مردم نتیجۀ دلخواه انان را در بر نداشت اما تأثیرات شگرفی در حوادث اینده خواهد گذاشت. چه اینکه در حال حاضر تأثیر ان مبرهن گشته است.

جوش و خروش جنبش سبز نه صرفاً جهت حمایت از اقای موسوی بلکه نشان از میزان اگاهی و سطح شعور، روح ازادیخواهی و حق طلبی و تلاش برای رسیدن به حاکمیت قانون برامده از شأن انسان و به قول معروف دموکراسی داشت که ابعاد گسترده ای از خواستها و مطالبات مردم ایران دارد و اگر به نیکی موشکافی شود، میتواند شک و شبهات بسیاری را بر طرف سازد. بی شک این جنبش با قدرت تمام به حیات خود ادامه میدهد و در موقعیتهای مناسب از فرصت استفاده میکند و موج سبز را در خیابانها به نمایش خواهد گذاشت.

در این مواقع رژیم تصمیم به لاپوشانی و ماست مالی کردن جنایات و فجایع خود بر میاید و تا حدودی قادر خواهد بود که نظر اندکی از مردم را به خود جلب نماید. به عنوان مثال با بستن زندان کهریزک و پیگیری اشخاص شکنجه گر خواهان سامان بخشیدن به اوضاع مشروعیت خود هست. در این گونه موارد مردم باید با هوشیاری برخورد کنند و حتی یک گام از مطالبات خود پس نروند.

امید است که این جنبش اغازی باشد برای اعتراضات گسترده و نهایتاً به پیروزی مردم ایران بینجامد.