دینداری و خدا شناسی در جنبش ملی ماهستیم

یکی از ترفندهای مزوّرانۀ جمهوری اسلامی در طی حیات اش زدودن خدا و روح ایزدی از جامعۀ ایران بوده است و در عوض جایگزین یک هیولای وحشتناک و خشمگین در اسمان برای عبادت و ستایش. اگر به سخنان اقای خمینی در اوایل انقلاب توجه کنیم از الله قاسم و جبار، بسیار استفاده میکرد و چه بسا سخنرانی هایش را با «بسم الله القاسم والجباری» اغاز مینمود. درست در همین راستا، علاوه بر بی دین شدن جامعۀ ایران، خدشه دار شدن هویت ملی ما نیز ضمیمۀ ان بوده است، زیرا جامعه ای که بی هویت و بی شناسنامه شد قطعاً پذیرای هر امر پوچ و ناشایستی خواهد شد.

این گونه ترفندها مختص حکومت های توتالیتر و استبدادی است، جهت کنترل مردم به لحاظ فکری و روحی و روانی، و به واسطۀ این، از افراد یک ملت، عروسک های خیمه شب بازی می سازند تا انان را در هر جا و در هر زمان، متناسب با منافع خود استعمال کنند. در جمهوری اسلامی نیز میتوان نظیر ان را خانواده های شهدا و متدینین نام برد که در مواقع بحرانی و مورد نیاز، رژیم انان را به خیابان میاورد و با شعار مرگ بر امریکا و اسرائیل، استفاده های سیاسی می برد و یا با برگزاری تظاهرات های تشریفاتی به خود مشروعیت و حاکمیت سیاسی می بخشد.

اگر با اجتماع ایران در ارتباط باشیم متوجه سقوط ارزشهای اخلاقی و دینی در روابط اجتماعی میشویم که البته امری است اجتناب ناپذیر زیرا که مقدمات و پیش زمینۀ این فرایند توسط حکومت و به عبارتی استعمار مدتها پیش تدارک دیده شده و مردم در اثر شکست ها پی در پی و ناروایی های اجتماعی و اقتصادی که بدون تردید از بی کفایتی حکومت نشئت میگیرد، به ستوه امده اند و با مشاهدۀ صحنه های اعدام و شلاق زدن و سنگسار کردن و این قبیل جنایات قرون وسطایی، دچار مشکلات روانی و عصبی شده اند و از دولا و راست شدن در مقابل خدا و دینداری چیزی عاید انان نشده و دیگر بهانه ای برای ستایش خدا به معنای روحانی و معنوی ندارند. در اصل یک نوع بدبینی نسبت به دین و خداوند؛ به عبارت دیگر از منظر و دیدگاه انان دین و دینداری مقام و منزلت گذشته را ندارد. این مربوط به یک وجه قضیه میشود و وجه دیگر ان از این قرار است که اعمال توأم به تزویر و ریا و خشونت حکومت به جامعه سرایت کرده و باعث فساد و تباهی در اقشار جامعه شده است. وقتی یک روحانی که از منظر جامعه به عنوان الگو و فرد نمونه در اخلاق و کردار قلمداد میشد و همواره نقش ارشاد مردم را ایفاء میکرد، امروز دستانش الوده به خون جوانان، تجاوز به ناموس مردم، کلاهبرداری و دزدیهای میلیاردی است، تکلیف مابقی مردم به نیکی روشن است. وقتی مواد مخدر بوسیلۀ مافیاها وارد میشود و به وفور در بین جوانان پخش و توزیع میکنند و طریقۀ مصرف ان را توسط سریال ها و سینما نمایش میدهند، 6 میلیون معتاد رقم زیادی نیست!. هنگامی که پدری به جای نوازش و ابراز عشق و علاقه به دخترش تجاوز جنسی میکند و یا وقتی مردی در اثر اعتیاد همسر خود را وادار به تن فروشی میکند تا مواد مصرفی خود را تهیه کند، همگی حکایت از یک جامعۀ بی هویت و بی اخلاق و بی دین دارد.

دیگر اینکه مردم خداشناسی و دینداری را صرفاً در نماز سر وقت خواندن و 30 روز تمام، روزه گرفتن در ماه رمضان و سالی یک بار مکه و کربلا رفتن و تسبیح دور انگشتان چرخاندن و حضور در مراسم عزاداری برای امام حسین و این قبیل مسائل می شناسند و عمل میکنند. به انان تلقین شده که نماز بخوانید، روزه بگیرید و عزاداری بکنید تا به بهشت بروید و انجا از حوری و قلمان و غیر بهرمند شوید و هر چه بهتر این کارها را انجام دهید، حوری درازتری از طرف خداوند تبارک و تعالی هدیه میگیرید.

در صورتی که دینداری و خداشناسی واقعی و تأثیرگذار هنگامی صورت میگیرد که انسانها به انسانها خدمت کنند و وسیله ای برای خوشبختی و سعادت یکدیگر شوند. خدا هیچ نیازی به ستایش و عبادت و روزه گرفتن و غیره ندارد و این گونه اعمال درست یا غلط صرفاً سبب تأثیرگذاری بر اعمال هر انسانی تعیین شده تا انسانها بتوانند همدیگر را خشنود کنند. امروز مردم ایران تظاهر به دینداری میکنند. اگر تمام واجبات را به بهترین نحو ممکن انجام دهم، ولی کسی را از خود ازرده کنم، و یا هر سال به مکه و کربلا مشرف شوم اما از یاری به همسایۀ فقیر و تنگدستم که شب ها با شکمی گرسنه به بالین میرود اعتنایی نکنم، و یا اگر هر سال ده شب محرم را برای امام حسین عزاداری میکنم ولی از عیادت پدربزرگ و مادربزرگ کوتاهی می ورزم، ادم دینداری نیستم. میزان برتری دینداری هر انسانی را باید در نحوۀ روابط او با اطرافیانش جستجو کنیم. مشکلات اجتماعی ما از ان جای ناشی میشود که جمهوری اسلامی با خدا و دین حکومت میکند. بارها گفته ام کار دولت دینداری و خداشناسی نیست، مردم به اندازۀ فهم و شعور خود تدین و خداشناسی میکنند.

اگر به قانون اساسی جمهوری اسلامی عنایت کنیم اصل اول می گوید نظام جمهوری اسلامی نظامی است که بر پایۀ «لاّ اِله اِلاَّ الله» حکومت میکند. مسلم و مبرهن است که این حکومت جمع کثیری را از حقوق و شؤون خود محروم کرده و انان را انسان به حساب نمی اورد. خدا در اندیشۀ هر انسانی شکل و ماهیت خاصی دارد که ناشی از عمق فهم و درک ان شخص است. خدای انسان نادان، نادان است و خدای انسان دانا، داناست و خدای انسان عاشق، خدای زیبایی و دوست داشتن است. جمهوری اسلامی به ظاهر دم از حمایت اقلیتهای مذهبی میزند ولی در باطن هیچ ترحم و شفقتی نسبت به انان روا نمی دارد و مدام انان را مورد غضب و اجحاف قرار میدهد و انان را از حقوق شهروندی محروم میسازد. حکومتی که مدعی نشر و اشاعۀ اخلاق و معنویت دینی است و به نوعی خواهان ترویج مبانی دینی حتی در اروپا و امریکا است، در کشور خود مذاهب دیگر را سرکوب و منکوب میکند و به انان اجازۀ تدین نمی دهد. جمهوری اسلامی در30 سال حیاتش بزرگترین خیانت و ضربه را به دین اسلام و مذهب تشیع روا داشته و با رفتار و کردار مخربش حتی دینداران واقعی را به انحراف کشانده است. در حال حاضر هر گاه مردم در اجتماع با فرد روحانی برخورد کنند وی را در معرض شماتت و استهزا قرار میدهند و حتی لعن و نفرین میکنند و روحانیون در نظر مردم فاقد شأن و منزلت قبل از انقلاب هستند.

وقتی بانویی با چادر به صفوف نانوایی ها میاید و شعار ماهستیم سر میدهد، و یا وقتی ایت الله بروجردی را به ان طرز فجیع دستگیر میکنند و به زندان میبرند و شکنجه میدهند، و یا هنگامی که دست به تخریب مساجد دراویش میزنند و انان را دستگیر میکنند، جملگی حکایت از هویت و بنیان کاذب و تهی جمهوری اسلامی است. نکته ای که باید اذعان داشت این است که جمهوری اسلامی هیچ سنخیتی با اسلام ندارد زیرا در هر مقطع که بقاء رژیم ایجاب کند، مبانی اسلام را تخطی میکنند و اقای خمینی نیز بر این امر صحه گذاشت که هیچ امری مهم تر و واجب تر از بقاء حکومت نیست.

باری، راجب خداشناسی در جنبش ملی ماهستیم، باید گفت که من نمی خواهم نظر خود را به عنوان ارجح نظرات بیان کنم بلکه انچه از روح جنبش در وجود من دمیده شده و با ان الفت گرفتم، بازگو میکنم. خدای ما، خدای ازاده گی است. خدایی که همیشه و همه جا دست گیر و همراه ماست. ما خدا را در عشق به زندگی و در عشق به طبیعت می بینیم. ما خدا را در چشمۀ حقیقت و جنگیدن با دیو دروغ می یابیم. ما خدا را در نیکی و درستی اعمال و رفتار خویش، ستایش و عبادت می کنیم. خدای ما نزدیک ماست. ما نه شوق و ذوق بهشت داریم و نه ترس و واهمۀ جهنم. خوشبختی ما وابسته به سعادت و خوشبختی عموم مردم است. خدای ما، قیم تا الاختیار ما نیست بلکه ما را ازاد و مختار افریده تا خود راه درستی و نیکی را برگزینیم. ما با رفتار پسندیدۀ خود با خدا معامله نمی کنیم، ما کسی را برای رضای خدا خشنود نمی کنیم بلکه صرفاً بخاطر خشنودی ان شخص است. ما در راه خدا چیزی را قربانی نمی کنیم. دین ما زینت است، وسیله ای است برای رسیدن به خوشبختی و سعادت و هرگز دین را هدف و مقصود نمی دانیم. ما از دین خود می گذریم ولی از شرف و انسانیت و ازادی خود هرگز عقب نشینی نمی کنیم. دین و خدای ما دشمن عزا است، بل شادی و بهزیستی را بر ما عرضه میدارد. ما هرگز از خدا نمی ترسیم. ما در حضور خدا با معشوق خود دیدار میکنیم. کتاب اسمانی ما شاهنامۀ حکیم طوس است، زبان ما زبان فارسی و ادبیات ما ادبیات فردوسی است. و سرانجام دین ما مبارزه با ظالم و دفاع از ستمدیده است و بخاطر همین است که می گوییم ماهستیم.

1 comment:

فرهاد said...

درود بر شما

در صورت علاقه می توانید به کدهای موسیقی ملی و میهنی از این آدرس
www.azad.co.nr
دسترسی یابید .

شاد باشید
پاینده ایران