با درود
امروز به همراه چهار تن از دوستان راهي شهر شيراز و زيارت پاسارگاد شديم. ساعت 11 صبح به محل قرار رسيديم و ديديم چند ماشين نيروي انتظامي بر سر راه ورودي پاسارگاد ايستاده اند ولي راه باز است و ما با کمي هول و هراس وارد خيابان شديم. باران بسيار شديدي می بارید ولي با اين حال از ماشين با دو چتر پياده شديم در نگاه اول که از چند صد متري بود محو تماشاي اين بناي عظيم و پرشکوه بوديم و به محض گرفتن بليط، من شخصا از دمه درِ ورودي تا به پاي مقبره مي دويدم تا رسيدم، مقبره را دور زدم و از روي زنجيرهاي دورتادور مقبره پريدم و بوسه اي بر سنگهاي کهن، اما پاکیزه و درخشان ان زدم که مامور حراست شديداً با من برخورد کرد و مرا به پشت زنجيرهاي اطراف مقبره منتقل کرد. ولي من پيوسته خيره و متحير بودم با اينکه زير باران خيس خيس شده بودم و شرشر اب از لباسهايم مي ريخت، متوجه نبودم اما با دوستان عکس هايي گرفتيم و مردم به صورت پراکند مي امدند و مي رفتند و در انجا بود که من مردي را روي ويلچر به همراه دو دختر جوانش ديدم و خوشحال شدم که با اين بارش باران چطور به اينجا امده است و مي ديدم که بيشتر پدربزرگها و مادربزرگها حضوردارند و در همان جا پيرزني با لبخند و تبسم مهرآمیز به من گفت ما موفق خواهيم شد. که منِ جوان از يک مادر مسن اميد گرفتم. بعد از ان تصميم گرفتيم به ماشين برويم تا کمي باران بند بيايد و دوباره باز گرديم که هرچه قدر منتظر شديم باران مجال پياده شدن را نمي داد. تصميم گرفتيم از کاخ بار و مقبره کمبوجيه ديدن کنيم که متاسفانه راه ان طرف را بسته بودند و تقريبا ساعت دوازده و نيم بود که از پشت پاسارگاد خارج شديم و ديديم راه را بسته اند و مردم هم زير باران ايستاده اند و خواستار باز گشايي راه هستند ولي به دروغ نيروي انتظامي از خراب بودن راه صحبت ميکرد. در اين ميان ديدم تعداد زيادي از روستاييان با لباسهاي محلي که از خود پاسارگاد نبودند در انجا حضور پيدا کردند ولي توفيق راه يافتن به درون پاسارگاد را نیافتند و ناکام برگشتند ولي تعدادي همواره زيره باران و باد سوزناک ايستاده بودند و شعار "ماهستيم" و "موجم اگر مي..." و "سرود ملي ايران" و شعر يار دبستاني من" را سر ميدادند و اين روند حتي يک لحظه هم قطع نمي شد. خوشبختانه در اين تجمع همه با دوربين هاي خود فيلم برداري و عکس برداري ميکردند. علاوه بر اينها، لباس شخصيها هم با ظاهر فریبنده در بين مردم حضور داشتند و غالباً با اندکي دقت قابل شناسايي بودند. حدود چند ساعتي اين رويه ادامه داشت و شعارهاي ديگري از جمله: "ازادي انديشه حق مسلم ماست" و "ايران وطن ماست کورش پدر ماست" و "خليج فارس هميشه هيچ وقت عرب نميشه" و "تا خون در رگ ماست کورش رهبر ماست" که اين شعار اخري خشم و خصم را در چهرهاي هولناک مامورين اين حکومت متجلي کرده بود، سر میدادیم. مدتي بود همه شعار ميدادند و يک دفعه ماشين پليس امد جلو و سرهنگي روي رکاب ماشين ايستاد و با مردمي که دور ماشین وي حلقه زده بودند صحبت ميکرد که من در لحظات اخر رفتم جلو و شنيدم که ميگفت: اين چند تيکه سنگ چه ارزشي دارد؟ برويد امامان را زيارت کنيد! که مردم هم با شعار "نيروي انتظامي عرب پرست نباشيد" پاسخ اين سرهنگ را داد و اما نمي دانم چه طور شد که يک دفعه پرچمي بالا رفت و از پشت ان ديدم عکسهاي علي شريعتي و ايت الله بهشتي و چند تني ديگر از روشنفکران ديني بود و شعار "ازادي انديشه حق مسلم ماست" از مردم برخاست. لحظات حماسي بود و در صورتهاي مردم عشق به کورش بزرگ و عشق به تمدن ايراني نمايان بود و من به خيالم در خواب بودم و نمي توانستم اين انسجام و اين همبستگي مردم را عمیقاً درک کنم. نکته اي ديگر اينکه چه خوب شد اين مراسم در خيابان و ورودي پاسارگاد اجرا شود و باعث تبليغ براي عابران راه شد. احساس عجبي داشتم و همش در حيرت اين مقبره بودم واقعا که امروز من با ديدن اين صحنه ها حالت و حسي خاص پيدا کردم. در اخر که حدود ساعت چهار بود مردم با جمله خداحافظ کورش تا سال اينده عزم رفتن کردند که يک دفعه مامورين به طرز خيلي بدي به مردم هجوم اوردند و با گازاشک اور و باتون زدن به چند بانو و چند ماشين و گرفتن چند جوان هويت ددمنشانۀ خود را اشکار کردند و ما نيز که از اين هجوم مستثنی نبوديم به طرف ماشين امديم و ديگر محل را ترک کرديم. امروز به جهت بارندگي شديد و بادهاي سوزناک بسياري از مردم نتوانسته بودند در محل حاضر شوند وگرنه جمعيت خيلي بيش از اين مي بود. گذشته از اينها اين ايدۀ شما باعث شد کساني مثل من که مدتها مشتاق ديدار کورش بزرگ بودند ولي در اثر سهل انگاری از ديدار با او سرباز ميزدند، امروز با شوق و شوري که بوجود امده بود تحت هر شرايطي خود را به انجا برسانند و اين کاري مهم و بزرگ بود. و من شخصا خيلي لذت بردم و درصدد اين هستم که هر مدتي يک بار به پاسارگاد بروم.
زنده باد کورش کبير
زنده باد ازادي
ماهستيم
(میلاد آزاده)